محل تبلیغات شما
زمانه رفت و ما را ندید،رفت و جای گذاشت وجود مارا،خود مارا پیر،پیر خود را سرد،درد دیگر در سینه نمیماند،شعر ها بی وزن شدند و روز ها سیاه مو ها سپید،زمانه رفت و ماراندید.درد دیگر در سینه نمیماند،میشکافد و بیرون میزند با یک آه سرد،آه از این درد،روح ز خانه بیرون دوید،زمانه رفت و مارا ندید.انفجار مرگ در میان زندگی سرد،آه ازین مرگ که هردم باید به انتظارش نشست،آه ازین درد،عقده ی وجود،زمستان تنهایی،خوشحالی عید پارسالی،زخم عمیق یک زندانی،ای تو پله بالایی تو چه

اکسیر عشق بر مِسَم افتاد و زر شدم

زمانه رفت و مارا ندید

هاتف چه خبر میدهد

رفت ,ها ,مارا ,ندید ,سینه ,ازین ,رفت و ,مارا ندید ,و مارا ,زمانه رفت ,دیگر در

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

استاد رحمت نبی پور درگاه (هنرهای رزمی) عاشق بارانم جنسی